ادبیات عربی

بحث تخصصی در مورد ادبیات عرب

ادبیات عربی

بحث تخصصی در مورد ادبیات عرب

دل نوشته
هر علمی با تضارب آراء رشد خواهد کرد و تضارب آراء زمانی محقق می شود که از اقوال و نظریات دیگران نیز مطلع باشیم. در زمان های گذشته که کتابت نبود، شفاهی از نظریات همدیگر مطلع می شدند. کم کم کتابت جا گرفت و بسیار در انتقال نظریات کمک کرد، به گونه ای که حتی ما الان می توانیم نظریات دقیق مصنفی که هزار سال پیش از دنیا رفته را بدانیم.
لذا از زمانی که کتابت شروع شد خدمت بزرگی به پیشرفت علم کرد و همچنان این خدمت باقی است.
در ابتداء که کتابت شروع شد، لازم بود بر روی چیزی بنویسند ولذا اگر کسی می خواست مطلع شود باید یا خود آن نوشته را می دید یا نوشته ای که از روی آن نسخه برداری شده است. تا این که صنعت چاپ آمد و دیگر کسی کتابی را نسخه برداری نمی کند بلکه چندین دوره از آن چاپ می کنند. همه این امور به انتقال راحت تر علم کمک می کند.
واما در زمان ما که شبکه ای درست شده که اگر کسی مطلبی را در آن قرار دهد، در آن واحد هزاران بلکه میلیون ها نفر آن هم در نقاط مختلف زمین آنرا خواهند دید و قابل استفاده خواهد بود. لذا به نظر می رسد اگر از این صنعت در پیشبرد علم استفاده نکنیم در واقع به علم خیانت کرده ایم. لذا بر هر یک از اهل علم واجب است که علم خود را نشر دهند. والله الهادی الی الصواب.
دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
بایگانی

۱۸ مطلب با موضوع «بحث های ادبی» ثبت شده است

روایت بسیار زیبا از إمام صادق (علیه السلام) در رابطه با استفاده از قواعد أدبی

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه‏ علیه السلام قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ‏: وَ سُئِلَ عَنِ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ أَ وَاجِبٌ هُوَ عَلَى الْأُمَّةِ جَمِیعاً؟ فَقَالَ: لَا. فَقِیلَ لَهُ: وَ لِمَ قَالَ؟ إِنَّمَا هُوَ عَلَى‏ الْقَوِیِ‏ الْمُطَاعِ‏ الْعَالِمِ بِالْمَعْرُوفِ مِنَ الْمُنْکَرِ، لَا عَلَى الضَّعِیفِ الَّذِی لَا یَهْتَدِی سَبِیلًا إِلَى‏ أَیٍّ مِنْ أَیٍّ، یَقُولُ مِنَ الْحَقِّ إِلَى الْبَاطِلِ.

وَ الدَّلِیلُ عَلَى ذَلِکَ کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَوْلُهُ‏: ﴿وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ﴾، فَهَذَا خَاصٌّ غَیْرُ عَامٍّ کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى‏ أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ﴾، وَ لَمْ یَقُلْ عَلَى أُمَّةِ مُوسَى، وَ لَا عَلَى کُلِّ قَوْمِهِ، وَ هُمْ یَوْمَئِذٍ أُمَمٌ مُخْتَلِفَةٌ. وَ الْأُمَّةُ وَاحِدَةٌ فَصَاعِداً، کَمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ‏: ﴿إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ‏﴾ یَقُولُ: مُطِیعاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ لَیْسَ عَلَى مَنْ یَعْلَمُ ذَلِکَ فِی هَذِهِ الْهُدْنَةِ مِنْ حَرَجٍ‏ إِذَا کَانَ لَا قُوَّةَ لَهُ وَ لَا عُذْرَ وَ لَا طَاعَة.

(کافی 5: 59/ 16، بَابُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَر)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۰
محمد مهدی شم ابادی

روایت بسیار زیبا از إمام باقر (علیه السلام) در رابطه با استفاده از قواعد أدبی

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِیعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَ لَا تُخْبِرُنِی مِنْ أَیْنَ عَلِمْتَ وَ قُلْتَ إِنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ وَ بَعْضِ الرِّجْلَیْنِ؟

فَضَحِکَ ثُمَّ قَال:َ یَا زُرَارَةُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ نَزَلَ بِهِ الْکِتَابُ مِنَ اللَّهِ؛ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ‏﴾ فَعَرَفْنَا أَنَّ‏ الْوَجْهَ‏ کُلَّهُ‏ یَنْبَغِی‏ أَنْ یُغْسَلَ. ثُمَّ قَالَ: ﴿وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ‏﴾ ثُمَّ فَصَّلَ بَیْنَ الْکَلَامِ‏ فَقَالَ:‏ ﴿وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ‏﴾ فَعَرَفْنَا حِینَ قَالَ: ﴿بِرُؤُسِکُمْ﴾‏، أَنَّ الْمَسْحَ بِبَعْضِ الرَّأْسِ لِمَکَانِ الْبَاءِ. ثُمَّ وَصَلَ الرِّجْلَیْنِ بِالرَّأْسِ کَمَا وَصَلَ الْیَدَیْنِ بِالْوَجْهِ، فَقَالَ‏: ﴿وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ‏﴾ فَعَرَفْنَا حِینَ وَصَلَهَا بِالرَّأْسِ أَنَّ الْمَسْحَ عَلَى بَعْضِهَا. ثُمَّ فَسَّرَ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنَّاسِ فَضَیَّعُوهُ.

ثُمَّ قَالَ: ﴿فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ‏﴾ فَلَمَّا وَضَعَ الْوُضُوءَ إِنْ لَمْ تَجِدُوا الْمَاءَ، أَثْبَتَ بَعْضَ الْغَسْلِ مَسْحاً؛ لِأَنَّهُ قَالَ‏: ﴿بِوُجُوهِکُمْ‏﴾ ثُمَّ وَصَلَ بِهَا ﴿وَ أَیْدِیَکُمْ﴾‏ ثُمَّ قَالَ:‏ ﴿مِنْهُ﴾‏ أَیْ مِنْ ذَلِکَ التَّیَمُّمِ؛ لِأَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ أَجْمَعَ لَمْ یَجْرِ عَلَى الْوَجْهِ؛ لِأَنَّهُ یُعَلَّقُ مِنْ ذَلِکَ الصَّعِیدِ بِبَعْضِ الْکَفِّ وَ لَا یَعْلَقُ بِبَعْضِهَا. ثُمَّ قَالَ:‏ ﴿ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ‏ عَلَیْکُمْ‏ فِی الدِّینِ‏ مِنْ حَرَجٍ‏﴾ وَ الْحَرَجُ الضِّیقُ.
(کافی 3: 30/ 4، بَابُ مَسْحِ الرَّأْسِ وَ الْقَدَمَیْن‏)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۰۶
محمد مهدی شم ابادی

شرح و تحقیق:

ابن هشام در مغنی اللبیب در بحث فاء بحث زیبا و دقیقی دارد که برای آشنایی با دقائق کلام عرب آن را آورده و توضیح مختصری می دهیم. البته در این کلامی که آورده می شود نکات و دقائق زیادی وجود دارد ولی ما فقط دقائق مربوط به تأویل شعر (بین الدخول فحومل) را مورد بررسی قرار می دهیم.

أحدها: أن تکون [الفاء] عاطفة، و تفید ثلاثة أمور:

أحدها: للترتیب،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ اسفند ۹۴ ، ۰۰:۵۱
محمد مهدی شم ابادی

در اصول فقه برای تشخیص مراد متکلم از لفظ، بحثی وجود دارد به نام اصالة الظهور. مراد از این اصل این است که برای رسیدن به مراد متکلم می توان به ظاهر کلام او تمسک کرد و به مراد او رسید.

در درون این اصالة الظهور، اصل های مختلفی خوابیده است. از جمله اصالة عدم الاهمال، اصالة عدم التقدیر، اصالة عدم الهزل و غیره. یعنی باید همه این ها برای ما اثبات شود تا بتوانیم مفاد جمله را به متکلم نسبت دهیم. یکی از این اصل هایی که در اصالة الظهور خوابیده است، اصالة الصدق است. یعنی باید بگوئیم کلام صادق است تا بتوانیم مفاد آن را به متکلم نسبت دهیم، لذا با اصالة الصدق این مطلب را احراز می کنیم.

در این بحث که یکی از بحث های ادبی زیبا در مورد مصدر تأکیدی است، شیخ رضی برای بیان مطلب و رفع یک اشکال از اصالة الصدق استفاده کرده که بیان ایشان تأثیر زیادی در علوم بلاغی هم می گذارد.

المصدر المؤکد لغیره حذف عامله وجوبا

قال ابن الحاجب: «و منها ما وقع مضمون جملة لها محتمل غیره، نحو: زید قائم حقا، و یسمّى توکیدا لغیره».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۴
محمد مهدی شم ابادی

رد نظریه روح معانی

در مطالب قبلی بیان شد که در تفسیر کلماتی مثل (ید، کرسی، قلم) وغیره که در کلام خداوند متعال آمده سه بیان و معنی وجود دارد.

یکی از آن تفاسیر نظریه روح معنی بود.

خلاصه نظریه روح معنی این است که حقیقت معنی الفاظ این اشیاء محسوس نیست بلکه معنی حقیقی آنها، حقیقت آن شیء است وآن شیء به عنوان یک مصداق محسوس است. لذا معنی (ید) به معنی چیزی است که قدرت با آن اعمال می شود که مصداق حسی آن همین دست انسان است. و مصادیق دیگری نیز می تواند داشته باشد. لذا استفاده (ید) در مورد خداوند مجاز نیست ولی به معنی داشتن دستی مثل دست انسان ها هم نیست که مساوی جسمیت است بلکه مصداق آن در مورد خداوند متعال متفاوت است.

اشکال به این نظریه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۷
محمد مهدی شم ابادی

الفاظ اسمی و الفاظ حرفی:

اگر در جامعه ای علوم فلسفی زیاد شود، معانی حرفی هم زیاد خواهد شد واگر در جامعه ای پیشرفت اجتماعی و صنعتی زیاد شود، معانی اسمی زیاد خواهد شد.

توضیح: ویژگی معانی فلسفی این است که جهات مختلف یک شیء را در نظر می گیرد ولذا اگر علوم عقلی رشد کند، یعنی معانی جهت دار در آن جامعه زیاد خواهد شد. مثلا اگر یک خطی را در نظر بگیریم به صورت افقی (فاصله مدرسه تا حرم)، چندین جهت مختلف می توان برای آن تصور کرد. صرف ابتداء آن مراد باشد، با ادات دال بر مکان بیان می شود که برای آن (فی) وضع شده، مثل (کنت فی المدرسه). ابتداء آن مراد باشد از این جهت که شیء از آن جا حرکت کرده، با (من) بیان می شود، مثل (جئت من المدرسه). جایی از آن مراد باشد به این اعتبار که شیء دومی از آن جا عبور کرده است، با (عن) بیان می شود، مثل (مررت عن المدرسه). حرکت کردن ورسیدن به انتهاء مراد باشد  وداخل شدن در انتهاء مسافت معلوم نباشد، با (إلی) بیان می شود، مثل (وصلت إلی الحرم). حرکت کردن و رسیدن به انتهاء مراد باشد و داخل شدن در آن انتهاء معلوم باشد، با (حتی) بیان می شود (صرت حتی الحرم).الخ.

ولی اگر در جامعه ای پیشرفت ها زیاد شد و اشیاء مختلفی در آن جامعه زیاد شد، نیاز به اسم گذاری آن اشیاء هست لذا معانی اسمی زیاد می شود.

نکته: این نکته مؤید این است که واضع الفاظ خداوند متعال باشد، زیرا در بین اعراب معانی ذهنی و فلسفی رشدی نداشت. فافهم!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۵۱
محمد مهدی شم ابادی

مباحث تصریفی از نگاه دیگر

استاد پاکتچی:

نگاهی به باب تفعیل و باب افعال: به طور کلی در زبان های سامی و از جمله در عربی باب افعال بابی بسیار قدیمی است. اما باب تفعیل از نظر زبان شناسی بابی جدیدتر است. وقتی صرف میر و تصریف و کلا صرف عربی می خوانیم، هیچ فرقی بین أفعل یفعل، یا فعّل یفعّل، قائل نمی شویم اما از نگاه تاریخی به این باب ها، باب إفعال جزء باب های بسیار قدیمی است که حتی در زبان های باستانی سامی مثل آشوری و غیره نیز می توانید آن را بیابید اما باب تفعیل در آن زبان ها نیست. باب تفعیل حتی در عبری نیست ویکی از باب های جدید التأسیس زبان عربی است. (نقد متن استاد پاکتچی: 317-318). در ادامه این بحث ایشان ثمرات جالبی را بر این بحث مترتب می کنند.

بحث ها و کتب استاد پاکتچی بسیار جذاب است و دید تازه ای در هر بحث به انسان می دهد که به محققین در ادبیات و هر رشته دیگر توصیه می کنم کتاب های ایشان را ببینند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۲۷
محمد مهدی شم ابادی

نظریه روح معانی

در مورد کلماتی که در معانی معقول و مفهیم بلند به کار رفته اند (من جمله الفاظ متشابهی که در قرآن نسبت به خداوند متعال استفاده شده است مثل ید، کرسی، عرش و...) سه تفسیر وجود دارد.

1-به معنی حقیقی خود اند و جسمانیت را می رسانند.

2-در معنای مجازی استعمال شده اند و دال بر جسمانیت نیستند.

3-در معنی حقیقی استعمال شده اند ولی معنی حقیقی، روح این معنی است. ولذا دال بر جسمانیت نیست.

این مطلب را هر چند بعید است بتوانیم بپذیریم ولی به عنوان یک نظریه خوب است.

در فایل زیر می تواند تفصیل این مطلب را ببینید.


نظریه ی روح معنا در تفسیر متشابهات قرآن
حجم: 30.2 کیلوبایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۳۶
محمد مهدی شم ابادی

توضیح مجاز در لفظ و مجاز در معنی

بالاتفاق در مجاز لفظ به نحوی که معهود نیست استعمال شده است. حال برای تشخیص این که در این موارد کلام به چه نحوی بیان شده است، ملاک فهم عرف است. یعنی اگر متکلم لفظی را به صورت غیر معهود به کار ببرد، باید در نظر داشته باشد که عرف از آن چه چیزی می فهمد. حال اگر عرف در موردی که متکلم سخن می گوید پیش فرضی در مورد لفظ داشته باشد، ولی متکلم لفظ دیگری را استفاده کند، لفظ اصلی در ذهن  مخاطب خطور می کند و مخاطب احساس می کند که همان معنی مراد است ولی متکلم لفظ دیگری را استفاده کرد. مثلا وقتی متکلم جمله شرطیه می گوید (إن جائک زید) مخاطب منتظر است که متکم در ادامه بگوید (فأکرمه) ولی متکلم می گوید (وأکرمه). ویا مثال مغنی در بحث (علی) که می گوید (رضیتْ علیّ) به معنی (رضیت عنّی) است. یعنی در این جا متکلم بعد از لفظ (رضی) منتظر بود که حرف (عن) آورده شود ولی (علی) آورده شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۵۳
محمد مهدی شم ابادی

اشکال سکاکی به قول مشهور

واما این اشکال از جانب سکاکی که اگر مجاز را بنا بر نظر مشهور معنی کنیم، تناسبی که مورد نظر بود وبه جهت آن مجاز را به کار بردیم، از بین خواهد رفت. زیرا ما لفظی را که معنی دیگری دارد را برای معین دیگری استفاده می کنیم و می خواهیم یک معنی را تزریق کنیم، در حالی که اگر قول مشهور را بگیریم این تزریق معنی صورت نمی گیرد چون فرض این است که لفظ در غیر موضوع له خود استعمال شده است یعنی معنی حقیقی خود را اصلا نمی رساند. پس در (زید اسد) مبالغه ای هم وجود نخواهد داشت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۰
محمد مهدی شم ابادی